جمهوری اسلامی پور توریکا

برنامه های رئیس جمهور اینده

جمهوری اسلامی پور توریکا

برنامه های رئیس جمهور اینده

مدیریت هوشمند

علم مدیریت اشتباه بزرگی کرده است، طبق نظریات علم سکولار، همه شرایط بیرون را ثابت فرض کرده، فقط به مدیریت و تغییرات توابع آن توجه نموده. مدیریت شامل هدفگذاری،سازماندهی! استخدام و امثال اینها، در شرایطی باید صورت گیرد که: زمان صفر باشد و هیچ متغییر دیگری در ان اثر نگذارد. و این خلا، فقط در تصورات شخصی یا: در آزمایشگاههای استرلیزه است. واقعیت این است که همه چیز در حال حرکت و تغییر است. ما در دنیای نسیم ملایم، باد یا طوفان زندگی نمی کنیم، بلکه در دنیای گردبادها و گرداب ها زندگی می کنیم! فرق طوفان با گردباد، در این است که طوفان جهت و سرعت و توان مشخصی دارد! و در طول مسیر خود ثابت است. اما گردباد یا گرداب این طور نیست، بلکه تلاقی دو یا چند طوفان در یک نقطه است. به همین جهت گاهی جلو رفته و: گاهی به عقب برمی گردد! زیرا دو باد یا طوفان، در نقطه مقابل یکدیگر، با هم برخورد می کنند. هرکدام نیروی بیشتری داشت، دیگری را با خود می برد. گرداب هم حاصل دو رودخانه در جهت مخالف هم، که در یک نقطه به هم برخورد کنند. گردابی مانند سرگیجه بوجود می آید. در مورد انسان ها این وضع پیچیده تر است، یعنی مدیریت کاملا هوشمند است. به معنی اینکه مدیران چون هوشمند هستند، میتوانند هر لحظه تغییر تصمیم بدهند. لذا مانند بازی شطرنج، مدیر الف هر حرکتی کند، طرف مقابل حرکت او را مطالعه کرده، سعی می کند خنثی نماید، یا او را شکست دهد. مدیریت لحظه ای هوشمند، با مدیریت علمی قرون وسطی تفاوت دارد. لذا می بینیم که کرونا شناخته نمی شود. هربار که دانشمندان او را می شناسند، و برایش نسخه می نویسند به شکل جدیدی، آن نسخه را باطل کرده و قوی تر ظاهر می شود. در مواردی دستورالعمل معکوس هم تجویز می کنند. مثلا ما در مورد ماسک تاکید می کنیم! آنها ماسک های آلوده به بازار می دهند. که خود ماسک، عامل انتقال بیماری می شود. آمار نشان می دهد که هرجا ماسک بیشتر مصرف شده، کرونا بیشتر بوده است. از روز اول هم بهداشت جهانی، ماسک را پیشنهاد داد! اما فقط ماسک هایی که از چین وارد شود، یا از فرانسه! زیرا ماسک های دیگر آلوده نبودند. با همین ماسک ها، ویروس پخش می شد. بعد که برخی کشورها خودشان، ماسک تولید کردند، دستگاه تست کرونای آلوده، به آنها دادند. یعنی به عنوان تست، ویروس را دربین مردم پخش می کردند. بطوریکه مسئولان ستاد کرونا، رفتار متناقض ویروس را می دیدند، ولی توجیهی برای آن نداشتند: هرجا ماسک نرفته بود کرونا هم نرفته بود! در موضوع اعتیاد هم این طور است: یعنی فکر می کنند تمام شرایط ثابت است، و فقط ایران باید جوانان خود را، از خطر اعتیاد حفظ کند . درحالیکه همین دغدغه، در دستور کار دشمنان است: منتهی بر عکس آن. یعنی آنها رصد می کنند که: ما چه کاری می خواهیم بکنیم، بلافاصله بدل آن را می زنند. اگر ما بگوییم که سیگار دروازه اعتیاد است. آنها تبلیغ می کنند که: سیگار اصلا اعتیاد نیست! بلکه اعتبار افزایی برای جوانان است. اگر ما بخواهیم جوانان را، از دوستان بد جدا کنیم! آنها می گویند پدر و مادر ها با دوستان: فرزندانش مشکل دارد. لذا باید دانست که شیطان، همیشه در کمین است، تا برای توجیهات ما را کمک کند. او هوشمند است. یعنی مانند زمان های قبل عمل نمی کند، بلکه برعکس هر حیله را یکبار بیشتر، به انسان نمی زند. اگر بار اول کسی با یک بفرما، معتاد شد، برای بار دوم به او می گوید: دوای درد کرونا! اعتیاد است. دفعه بعد به او می گوید: درمان تنهایی اعتیاد است. لذا مدیریت اسلامی باید برمبنای هوشمندی و توکل بر خدا اداره شود، تا نقشه های دشمن (شیطان) را متوجه شده خنثی کند.  ادامه مطلب ...

نابودگران تولید حلقه مفقوده فساد

در حالیکه جهش تولید اتفاق افتاده، و در همه مواد ذخیره کافی است، ولی اجناس همپای افزایش تولید، گرانتر شده اند! علت چیست؟ چرا برخلاف قانون عرضه و تقاضا، هرچه تولید بیشتر و از حد اشباع هم می گذرد، باز هم قیمت ها راه خود را می روند؟ این زنجیره پاره شده، یا حلقه مفقوده کدام است؟ مجوز های صادره وزارت صمت، کارخانه های در حال تولید، همگی از بالا بودن ظرفیت ها، و تولید بیش از نیاز کشور می گویند. در مجوز های جدید نگرش صادرات هم لازم است، یعنی تولیدات جدید نباید امید به بازار داخلی داشته باشند! بلکه باید راه خود را در انسوی مرزها پیدا کنند. پس چطور می شود که کالاها گرانتر می شود، بهره بانکها هم بیشتر؟ باید گفت موریانه های فسادی وجود دارند، که به چشم نمی آیند. یا خود را از چشم ها پنهان کرده اند. که باید آنها را نابود گر تولید نام برد. هدف آنها یک ضرب المثل ساده است: سرم را بشکن! ولی نرخم را نشکن. آنها حاضرند همه کار بکنند، تا نرخ پایین نیاید. نابودگران تولید طی سه مرحله، عملیات خرابکارانه خود را اعمال می کنند. اولین آن نابودی مستقیم تولید است، که بخشی از ان در کشتن: جوجه های یک روزه رسانه ای شد. آنها حاضر نشدند این جوجه ها را به مردم فقیر بدهند، که آنها خودشان در خانه مرغ تولید کنند. بلکه همه را به دور از چشم مردم در کانال های آب ریختند، تا خفه شوند و کسی متوجه نشود! با همین شگرد، در ستاد تنظیم بازار توانسته اند گوشت مرغ را، چند برابر به تصویب برسانند. این روال عادی در همه تولیدات است. نابودگران تولید با این روش، تولیدات اضافی را از بین می برند، تا تنظیم بازار به هم نخورد! و قیمت ها کاهش نیابد. یعنی سرشان را می شکنند، تا نرخشان نشکند! پس خیال خام است که با وجود اینها، دم از رونق تولید، یا جهش تولید زدن. چون مانند باغبانی ایستاده اند، تا برگهای اضافی را حرس کنند. مرحله دوم آنها دپو کردن است، که به سه طریق صورت می گیرد: تا وارد بازار نشود. اول انبار در شرکت تولید کننده(مانند خودروسازان)به: بهانه های مختلف. دوم احتکار در انبار های خصوصی، برای گرانتر شدن! سوم رسوب در انبار های دولتی، مانند گمرکات به بهانه ترخیص و غیره. مرحله سوم مبارزه با تولید در مراحل مختلف، تحت عنوان رقابت و غیره. که اینهم از سه طریق انجام می شود. ابتدا رشوه دادن به مراکز دولتی، تا مجوز جدید صادر نشود. دوم منصرف کردن تولید کننده، به بهانه زیاد بودن دست! سوم مصادره کردن یا خواباندن سوله ها، از طریق بانکها و مقامات قضایی. لذا این حلقه مفقوده که گاهی به مافیای آن صنعت! مانند مافیای گوشت و مرغ، یاد می شود و گاهی بنام سلطان مانند: سلطان سکه و دلار گفته می شود، محصول تفکر حاکمیت شرکتی است. که در واقع سود خود، یا شرکت خود را بر سود جامعه ترجیح می دهند. حاکمیت شرکتی، فرد گرایی است. یعنی شرکت در مقابل اجتماع است: اهداف سازمانی در تضاد با اهداف اجتماعی است. زیرا سود مردم با سود شرکت متباین است. اگر سود شرکت را می خواهند، باید کالا را گران بفروشند، یا دستمزد کارگر را کم بدهند، که هر دو یعنی کاهش قدرت خرید مردم، و کوچکتر شدن سفره آنان. وقتی در دانشکده ها مدیرانی پرورش می دهند، که با تفکر امپریالیستی و حاکمیت شرکتی بزرگ می شوند، انتظار مسئولیت اجتماعی از انها یعنی پشت پا زدن به تمام تئوریها! حتی  سود مدیران هم درمقابل سود شرکت است. مدیرانی دستمزد بالاتر می گیرند، که اعمال حاکمیت شرکتی بیشتری داشته باشند. لذا هرچه کالا را گرانتر بفروشند، یا دستمزد کارگران را کمتر بدهند، سودشخصی آنها بیشتر می شود. پس ریشه فساد در تئوریهای درسی است. 

ادامه مطلب ...